اینجا چیکار داری؟
اگه ببینی من چه شکلیم
برو برگرد
اینجا بهاره ولی برگ درختا زردن
اینجا جهنمه ساکته نیا برگرد
زندگی با آدم نماها چشمامو تر کرد
جنایت و خون ریزی داره ادامه هر شب
بیا اینجا هوا واسه نفس کشیدن هستش
اما اگه چشماتو باز کنی نمیشه بسته
بذار بگم جهمنه ساکته اسمش شهره
من روزا آرومه اما شبا فکر مرگتم
کسی اینجا نمیادش به جنگ تن به تن
باید دنبال یه پناه بگردی دربه در
نمیشه که زندگی بکنی بی دردسر
تو هم باید بجنگی با هوای سرد شب
همه آدم نمائن و انسان نیستن
دست تقدیر نیست انگار زیستن
پشت صداقت همه پنهان میشن
سوختم
چه فایده التیام دیگر؟
فراریم همیشه از سایه های شب
تو میتونی ببینی از رد پای من
تو اینجا باید بسازی با هوای بد
تا زنده ای تو جهنم با....
آدما چقدر بدن قلم برو جلو بنویس
تا چشمای تو مثل چشمای من بشه خیس
خاکستر این جهنم تا موهای منو سفید
نکنه اینجا میمونم به فرشته ها بگید اینو
یکی هنوزم زنده مونده تا که بخونه
بگین داد بزنن تا حتی خدا هم بدونه
من اینجا دنبال زندگی میگردم فقط همین
ولی تو بودی که زخمای دلمو خط زدی
خدا میدونی من چرا شدم بیمار روانی؟
چون روح سفید دادی و بیداره سیاهی
خیلی بیشتر از اون چیزی رو که دارم رو میبازم
زندگی آیندمو مینالم و میسازم
قدرت قدم برداشتن به سمتتو ندارم
خدا می خوام ببینمت چرا حقشو ندارم؟
اینجا همه دارن میمیرن تو خزون زندگی
خدا می خوام بهم بگی دیگه تمومه تشنگی
فراریم همیشه از سایه های شب
تو میتونی ببینی از رد پای من
تو اینجا باید بسازی با هوای بد
تا زنده ای تو جهنم با.....
چرا وقتی چشمامو رو هم میذارم نمیتونم
یه لحظه آروم بمونم و اینو نمیدونم
که باید دورباره کابوس اینجا رو ببینم
واسه همینه میخوام دست خدا رو بگیرم
آخه هرچی بیشتر دشمن داشته باشم بیدارتر
نسبت به زندگی میشم که منو بیمار کرد
مگه میشه 2رنگی ها رو ندید و عشقی
که تو وجود همست نباشه پلید و مشکی
عقاید من عواطف خشن و دوستانست
حقایق منو حتی دشمنام گوش دادن
خدا فقط تو یکی موندی که جوابی ندادی
نکنه می خوای بهم بگی هوامو نداری؟
اتفاقا اینو میدونم که اینا رو میخونم
آره توقعم از تو خیلی زیاده میدونم
که جهنم این دنیا رو با آدمای بدش
واسه همیشه بیا و تبدیل بکن به بهشت
فراریم همیشه از سایه های شب
تو میتونی ببینی از رد پای من
تو اینجا باید بسازی با هوای بد
تا زنده ای تو جهنم با......
